تموم شد!
همه‌ی دلهره ها و اعصاب خوردی ها تموم شد!
اون یه هفته‌ای که رنگ خونه‌ها به دلیل حضرت استاد نقاش محترم عقب افتاد
اون یه هفته‌ و دو روزی که رنگ خونه برای رنگ شدن اول پایین و بعد بالا عقب افتاد
اون سه روزی که جناب کابینت ساز محترم چون کار داشت؛ کار ما رو به تعویق انداخت
اون سه روزی که آقای نصاب کاغذ دیواری سر کارمون گذاشت
و اون دو روزی که قرار بود مسئول نصب سامسونگ تاخیر کنه و به خاطر دعواهای من این یکی دیگه تاخیر نکرد!
تموم شد
حالا خونه حاضر و آماده دست ماست
و اولین شبیه که دارم توی خونه‌ی خودم می‌خوابم!
بدیش اینه که مهدی نیست!
آخ که هیچ‌جا خونه‌ی خود آدم نمی‌شه
حالا گیرم نقاشش به خاطر یه سری مسائل درا رو بزن درویی رنگ کرده باشه!
حالا گیرم قد ده سانت ماشین لباس شویی و ظرف شویی از کابینت بیرون زده باشن
حالا گیرم آقای کابینت ساز خیلی کثیف کاری کرده باشه
ولی تموم شد
تا 99 درصد همون چیزی که می‌خواستیم!
می‌ارزید
به همه‌ی اعصاب خورد شدن‌ها و اعصاب خورد کردن‌ها می‌ارزید!
حالا همین آشپزخونه‌ی سیاه و سفید
همین دیوارهایی که هنوز کاغذش خشک نشده
همین درهایی که جا داره یه بار دیگه رنگ بخوره
همین کلید پیریزها
مال ماست!
این یعنی خیلی چیزها
این یعنی زندگی

دلم می‌خواد همه‌ی این دو هفته‌ی باقی مونده
زیر سقفی که قراره برای ما باشه بگذره
دلم می‌خواد مهدی توی تک تک ریزه کاری‌ها باشه
دلم می‌خواد این‌جا و امروز شروع دوباره‌ی ما باشه!