من همه‌ی زورم رو زدم که نرسم به این جایی که الان هست
ولی رسیدیم!
من همه‌ی زورم رو زدم که حالم قبل از عروسی نشه اینی که الان هست
ولی نشد!
من از همه‌ی ابزاری که در دست داشتم استفاده کردم که کارها انقدر عقب نیفته
ولی افتاد!
حالا ولی
چاره‌ی دیگه ای ندارم
وایسادم یه گوشه به نگاه کردن و چون کاری از دستم ساخته نیست گاهی یه حرفی می پرونم و یه نگاهی می‌کنم
به شدت اعصاب و حوصله ندارم
و دلم می خواد الان یه ماه دیگه باشه!