گویا پست قبل رو جناب رئیس خوندن که به بنده اجازه دادن که از این به بعد در منزل بمانم و اصلا عروس رو چه به سر کار؟
اما همسر جان به خاطر مسئولیت سنگینی که دقیقا از دو روز پیش گردنش افتاده باید حالا حالا ها در محل کار حاضر شود.
خانم خیاط زنگ زده که امروز برای پرو نهایی لباس عروس برویم. اما نظر شما درباره‌ی پرو نهایی چیه؟! دو تیکه پارچه‌ی سفید تن من کردن و گفتن این لباس عروسه! خدا رو شکر کردم که در برابر پیشنهاد مهدی مبنی بر همراه داشتن مادرش ایستادگی کردم! 
به خانم خیاط گفتم این پرو نهایی بود؟ می‌گنه نترس بابا، باهات شوخی کردم؛ پرو نیمه نهایی بود!
در هر حال لباس عروسمان یکی از معدود چیزهایی ست که اگر زبانم لال اتفاق ناگواری برایش بیافتد همه‌ی مسئولیتش متوجه خودم است؛ چون بدون نگاه و نظر فامیل همسر انتخاب شده!
ولی خود عزیز دل بر تمام پروسه‌ها جز این آخری که خودم نذاشتم ببینه؛ نظارت داشته
 
اندکی نگرانم
ولی به دست‌های توانای خانم خیاط جان و مهربانی خدا ایمان دارم!