خیلی اتفاق معقولیه که آدم‌ها دلشون بخواد یه کاری به اسم اونها تموم بشه
از برد یک تیم تا درست کردن یه غذا
باید بهشون حق داد
اما یه وقتایی همین تعلل برای به اسم خوردن یه اتفاق ممکنه هزینه بر باشه
مثل اتفاقی که اوایل جنگ افتاد و بنی صدر ادوات جنگی رو به بچه‌ها نرسوند، چون می‌خواست همه بگن بنی‌صدر داره می‌جنگه ...
بگذریم ...
من اما به «من» و «ما» حساسم
برای خاطر همین هم شاید دلم نمی‌خواد وقت آشپزی یا وقت ظرف‌شستن همکار داشته باشم
چون می‌دونم آدم‌ها برای کارشون سهمی بر می‌دارن و بعضی‌ها حتی کل سهم رو ...
اینه که گوش می‌دم به تک تک جملاتی که من و ما توش داره
این‌که به دل می‌گیرم از کسی که سهمم رو مصادره می‌کنه
نه به خاطر اینه که مثل بنی‌صدر می‌خوام خودمو گنده کنم
فقط و فقط به خاطر اینه که عدالت رو حفظ می‌کنم و سهم همکارم رو، سهم تیمم رو می‌دم
و هر بی عدالتی به خشمم میاره!
و گرنه کر بشه گوشی که منتظره آتو بگیره!