روزنوشت‌های یک زوج جوان؛ 100 روز مانده به ازدواج!

۱۰۰ مطلب توسط «خانم میم» ثبت شده است

شصت و یک

باید یه سلکشن آهنگای عروسی انتخاب کنیم

نه برای تمرین رقص و از این قبیل مسائل خاک تو سری ;)

برای این‌که با شناختی که من از خودمون دارم این تنها راهیه که وارد جو شصت روز مونده به عروسیمون می‌کنه

۲۱ تیر ۹۳ ، ۲۲:۳۰ ۱ نظر
خانم میم

شصت و دو

کلا بدون هیچ دلیلی خواستم توی این پست یادآوری کنم
آلمان قهرمان می‌شه
ما هم که از همون اولین روز ارادتمون به آقای یوآخیم لو بر همگان مبرهن بود
:)

۲۰ تیر ۹۳ ، ۰۱:۵۳ ۱ نظر
خانم میم

شصت و سه

پیاده روی‌های دو نفرمون انقدر خوشایندمه
که حتی اگه خسته بشم و پا درد بگیرم و صد بار پام پیچ بخوره
بازم پا به پات میام

۱۹ تیر ۹۳ ، ۰۱:۵۴ ۰ نظر
خانم میم

شصت و چهار

یکی از پر درآمدترین شغل‌ها داشتن سالن تناسب اندامه
با یه تیر دو نشون زدنه
هم حواست به خودت هست
هم پول درمیاری
والا!

۱۸ تیر ۹۳ ، ۰۱:۵۹ ۰ نظر
خانم میم

شصت و پنج

کار کردن سخت است، اما سختِ شیرین
کاش همیشه توان و انگیزه داشته باشیم برای کار کردن

۱۷ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۰ ۰ نظر
خانم میم

شصت و شش

روز سختی بود
البته که می‌تونست سخت تر باشه
اما بیا به این فکر کنیم که من و تو که هم دیگه رو داریم چه قدر خوشبختر از بقیه ی همکارامونیم
چون حداقل می‌تونیم با هم حرف بزنیم 

۱۶ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۱ ۰ نظر
خانم میم

شصت و هفت

دوست‌دارم رابطه ی دوتاییمون همین‌جوری بمونه!
پایان

۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۲ ۰ نظر
خانم میم

شصت و هشت

اولین قدم رو برداشتیم
نمی دونید خریدنش چه امیدی پاشید به دلم
میکروفون خوشگل دوست‌داشتنیمونو می‌گم
الان دارم به این فکر می‌کنم که چطوری می‌تونیم یه استدیوی کوچک توی خونمون درست کنیم!

۱۴ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۲ ۰ نظر
خانم میم

شصت و نه

پرزنت کردن خود از کارهای دشوار بوده برام
که هیج‌وقت نتونستم به خوبی انجامش بدم
به جز این‌ها آقایی که داشت مصاحبه می‌کرد انقدر سخت بود که فکر نکنم به این زودی ها یخ بینمون آب بشه
شایدم هیچ‌وقت
اگه قرار باشه بریم پیشش که ایشالا قراره بریم
سخت می‌شه برامون
از بس که عادت کردیم رفیقانه کار کنیم!

۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۳ ۰ نظر
خانم میم

هفتاد

کاش خودمونو یه جوری مجبور کنیم به منظم شدن
خیلی از این عقب افتادن ها نه به خاطر اینه که برنامه ندارم
نه به خاطر اینه که وقت نداریم
فقط و فقط نظم نداریم
از بس که توی این یکی دو ساله هیچیمون روی نظم پیش نرفته

۱۲ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۴ ۰ نظر
خانم میم

هفتاد و یک

این جدایی برامون مثل طلاق بود
مطمئنم دلم تنگ می‌شه و کلی به یادشونم و از اون مهم‌تر کلی از آدم‌ها منو با اونا می‌شناسن
اما از طرف دیگه همین‌قدر مطمئنم که حاضر نیستم بیشتر از این طول بکشه
همین

۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۴:۱۴ ۰ نظر
خانم میم

هفتاد و دو

ایمان دارم که فردا بهتر از امروزه
با تکیه به آدمی که به هوشش، توانایی هاش و علاقه‌ش ایمان دارم

۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۴:۱۸ ۰ نظر
خانم میم

هفتاد و سه

نوشتن برای روزنامه اونم روزنامه‌ی همشهری یکی از اون واقعه‌هایی بود که در خیالمم هم راهی نداشت
نوشتیم
چاپ شد : )
صدقه سر همسر جان و دوستان مطبوعاتیشان البته

۰۹ تیر ۹۳ ، ۱۴:۲۳ ۰ نظر
خانم میم

هفتاد و چهار

نمی دونم پس‌فردا منم مثل این دوستانی که چند سالی از زندگیشون گذشته شروع می‌کنم به غر زدن و پشت سر فامیل شوهرم حرف زدن یا نه؟!
ما تمام تلاش خود را می‌کنیم که تنها با شوهرمان درد و دل کنیم!

۰۸ تیر ۹۳ ، ۱۴:۳۱ ۰ نظر
خانم میم

هفتاد و پنج

دلم می‌خواد روی همین تراس بی نهایت کوچیک خونمون کلی گل بکارم
یعنی در زمینه ی ریحون به خودکفایی برسیم

۰۷ تیر ۹۳ ، ۱۴:۳۲ ۰ نظر
خانم میم

هفتاد و شش

نمی‌دونم اما احساسم اینه که توی خونه‌ی خودمون وقت بیشتری برای هر کاری دارم
از فیلم دیدن و کتاب خوندن گرفته تا به خودمون رسیدم
البته حتی اگر وقت بیشتری نداشته باشیم حتما تمرکز بیشتری داریم!

۰۶ تیر ۹۳ ، ۱۴:۳۳ ۰ نظر
خانم میم

هفتاد و هفت

نمی دونم من این طوریم یا بقیه ی عروس ها هم همین حال منو دارن
من از صب تا شب دارم عکس آرایش و لباس عروس می‌بینم و از اون مهم تر هیچ کدوم به دلم نمی‌شینه
مریض شدم رفته!

۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۴:۴۲ ۰ نظر
خانم میم

هفتاد و هشت

این‌جا هی داره کنتور می‌ندازه و هنوز کارهامون رو استارت هم نزدیم هیچ
کلی دردسر جدید و ماجرای جدید هم برای خودمون ساختیم و می سازیم
خوبم هست
اصلا همین چالش هاست که آدم ها رو بزرگ می‌کنه
دریاییم و نیست باکیمان از طوفان!

۰۴ تیر ۹۳ ، ۱۴:۳۶ ۰ نظر
خانم میم

هفتادو نه

استرس شده جزء لاین‌فک این روزهامون ...
استرس درس و دانشگاه، استرس کار و رو مخ بودن همکار ارجمند که کلی از انرژیمونو می‎گیره
استرس خرج و مخارج عروسی و تعمیرات خونه
خداکنه به خوبی بگذره این دوران

۰۳ تیر ۹۳ ، ۱۴:۳۷ ۰ نظر
خانم میم

هشتاد

این که ناراحت بودنم، اخم کردنم، غصه دار شدنم، سر درد گرفتم، گریه کردنم و خیلی چیزهای دیگه‌م تعبیر به قیافه گرفتن بشه خوشحال نمی‌شم
و خب ... آفتاب و مه و خورشید و فلک در کارند تا من خوشحال نشوم!
آقا بی‌خیال : )

۰۲ تیر ۹۳ ، ۱۴:۳۸ ۰ نظر
خانم میم