روزنوشت‌های یک زوج جوان؛ 100 روز مانده به ازدواج!

۱۰۰ مطلب توسط «آقای میم» ثبت شده است

بیست و یک

نکته جالب خرید کارت عروسی اینه که موقع قیمت گرفتن و موقع فاکتور کردن، تفاوت 200-300 درصدی رو شاهد خواهید بود! کارت 700 تومنی، موقع فاکتور نزدیک 3 هزارتومان تمام می شود! درست مثل آتلیه. که قرارهای یک و نیم میلیونی، روز فاکتور نوشتن، همه به 3 تا 5 میلیون تومان می رسند.

کارت، با شعر اختصاصی و طراحی اختصاصی و پاکت ویژه(!) با قیمت مناسب از برند «گل کارت» انتخاب شد. 

آتلیه هم با طرح اختصاصی و پوشش تصویری هر دو شب مراسم، با قیمت مناسب، با آتلیه یکی از دوستان، هماهنگ شد.

۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۷ ۰ نظر
آقای میم

بیست و دو

پدرجان اجازه استراحت نمیدن! میگه هر روز باید تا نصفه شب دنبال کارها باشی! بعد از ماه رمضون، به یاد ندارم بعد از سرکار، بیکار و بیعار و علاف باشیم. هر روز به هماهنگی برای انجام یه کاری به شب رسیده و خداروشکر خوب هم پیش رفته. اما حالا که داریم نزدیک تر و نزدیک تر می شیم، می بینم همه ی این صبح تا شب سگ دو زدن ها هم برای برگزاری ایده آل مراسم کم ه. خسته م کمی...

۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۵ ۱ نظر
آقای میم

بیست و سه

موقع از کار برگشتن، داشتم به محیا می گفتم که ما برنامه ریزی فوق ایده آلی برای همه جزییات مراسم داشتیم و اگر به تحقق 20-30 درصدی هم برسیم، باز از خیلی ها جلوتر خواهیم بود. پس حالا تحقق 70 درصدی فعلی، دلیل بر عقب بودن عجیب و غریب ما از برنامه ها نیست؛ بخاطر فوق ایده آل بودن برنامه ریزی هاست.

من این روزها آروم و خوشبینم و همسر، ناآروم و بدبین! روزهای خوبی هستن باز؛ خدا رو شکر.

۲۸ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۲ ۰ نظر
آقای میم

بیست و چهار

والا از نظر من که همه لباس عروس ها شبیه هم هستن! اما سر همین شباهت کمتر از 5 درصدی، چقدر اختلاف سلیقه و قیمت و طراحی وجود داره. کلاً همه صنایع و خدماتی که مربوط به مراسم عروسی میشه، بازار پرسود و بی در و پیکری ه. هر کی هر رقم و عددی که دلش می خواد رو میگه و کسی هم نیست که بگه چرا؟! به همین دلیل، هنوز بر سر آتلیه، به توافق جامعی نرسیدیم. همچنین کارت عروسی!

۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۰۹ ۰ نظر
آقای میم

بیست و پنج

دوست ندارم غر بزنم یا ناامیدی کنم. اما این روزها بیشتر از همیشه احساس بی پناهی می کنم. تقریباً هیچکس از کارهایی که بر گردن من قرار داده شده و دارم به هر نحوی که شده انجامشون می دم، حمایت نمی کنه. خودمم و خودم! خدایا! شکرت... (اسمایلی تحریک و ایجاد عذاب وجدانِ خدا!)

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۰۴ ۰ نظر
آقای میم

بیست و شش

مبل پرحاشیه مون رو هم خریدیم. کمی دردسر خریدنش بیشتر از بقیه وسایل بود اما به هر حال، خریداری شد. خدا رو شکر فروشنده خوبی داشت و خیلی اذیت نکرد. خیلی هم گران نشد. راضی بودیم ازش!

۲۵ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۰۲ ۰ نظر
آقای میم

بیست و هفت

تخت رو هم خریدیم! به اصرار من و با پذیرش همسر رنگ سفید رو انتخاب کردیم. اما شفاهاً بنده قول دادم تا ابد تخت رو تمیز کنم! الان که نگاه می کنم خیلی هم اصراری به سفید بودنش نداشتم. اصلا پیشنهاد اولیه بنده مشکی بود!

۲۴ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۳۲ ۱ نظر
آقای میم

بیست و هشت

واسه یه وام 3 تومنی، شیش میلیون تا ازمون امضا گرفتن، دو تا ضامن بردیم و به شکل خیلی ضایعی، روی عقدنامه مون مهر زدن که اینا وام ازدواج شون رو گرفتن! حالا خوبه کل این وام، جبران هزینه ی 10 درصد هزینه های ما هم نیست! حالا جالبش قرارداد وام بود که نوشته بود اگر ظرف یک ماه این پول رو خرج نکردین، با 12 درصد جریمه به بانک برگردونین!

۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۳۱ ۰ نظر
آقای میم

بیست و نه

جمع هزینه ها به شکل ناجوانمردانه ای داره با جمع مجموع پول های موجود در حساب برابری می کنه و از اونجا که انتظار ورودی جدیدی نمی ره، یک جاهایی مجبور به احتیاط می شیم. خدا رو شکر که دو ماه پیش هم وسایل اصلی رو خریدیم و هم تالار رو اوکی کردیم. الان هر چی هست، سر یک سری خرده جزییات مراسم و حواشی مراسمه که مطمئناً هیچ وقت کم و زیادش یاد کسی نمی مونه.

۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۲۵ ۰ نظر
آقای میم

سی

فقط یک ماه! یعنی ماه دیگه این موقع ما درست وسط حنابندون و عروسی؛ در یک موقعیت استراتژیک خواهیم بود!

دعامون کنین... همین!

۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۲۸ ۱ نظر
آقای میم

سی و یک

در حالی که بخشی از حساب های بلوکه شده در حال آزادسازی است، و مقدمات وصول تسیهلات وام ازدواج فراهم شده و بخشی از تسهیلات وام مسکن هم به پول نقد تبدیل شده، اما همچنان بخش اعظمی از مطالبات شرکت سابق، مانده و موجبات عصبانیت ما را فراهم کرده. شیطونه میگه یه بلایی سر خودم و خودشون بیارم! والا!

۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۲۱ ۰ نظر
آقای میم

سی و دو

این پست به علت عدم نقض حریم خصوصی منتشر نمی شود!

منتظر باشید مثلاً سی سال بعد که معروف شدم و خواستم کتاب خاطراتم رو چاپ کنم، ناگفته های این روزها منتشر بشه!

۱۹ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۹ ۰ نظر
آقای میم

سی و سه

یارو مسئول امور تسهیلات و قراردادهای بانک، میگه شما ضامن رو بیارین، صبح پول توی حسابتونه. بعد الان یک هفته از تکمیل مدارک می گذره، به روی خودش هم نمیاره. شیطونه میگه برم پیش رئیس کل بانک مرکزی، زیرآبشو بزنم! (اسمایلی توهم قبل از ازدواج - بر وزن افسردگی بعد از ازدواج!)

۱۸ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۸ ۰ نظر
آقای میم

سی و چهار

آقای نقاش اومد و تازه این ابتدای ویرانی است! ایشون فرمودن که از روز 5شنبه کارشون رو می تونن شروع کنن و از اون روز هم، 13 روز فرصت نیاز دارن. تازه وقتی ما گفتیم دو تا دیوار رو میخوایم کاغذ دیواری کنیم و نیاز به رنگ نداره، نه از مبلغ کم کرد و نه از زمان! مردم پررو شدن...

۱۷ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۶ ۰ نظر
آقای میم

سی و پنج

این روزها با اوج گیری دامنه آتش بار غزه توسط رژیم صهیونیستی، سرکار خانم همسر هم دامنه آتش روی مهدیِ مظلوم رو هم باز کردن و درگیری ها به اوج خود در یکسال اخیر رسیده! شنیده ها حاکی از آن است، طرفین به توافقی برای یک آتش بس دو هفته ای دست پیدا کرده اند اما کارشناسان پیش بینی می کنند این آتش بس بیشتر از یک روز پایدار نماند!

۱۶ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۳ ۱ نظر
آقای میم

سی و شش

بالاخره دوستان طبقه پایین (ما مستاجرمون دقیقاً همین طبقه پایین خودمون هستن و باید اونها برن تا مامان بابا برن جای اونا و ما در طبقه ای که الان هستیم، جهیزیه بچینیم و زندگی مون رو شروع کنیم!) امروز رفتن و حالا باید دنبال نقاش خوب باشیم که نقاشی کنه. و این داستان ادامه دارد...

۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۱ ۰ نظر
آقای میم

سی و هفت

یه زمون بود لحظه شماری می کردیم سه شنبه بشه تا بتونیم بریم سینما! الان سه شنبه ها میان و میرن و ما اصن نمی فهمیم که این سه شنبه های سخت و بی حوصله، چطور میان و میرن! هعی...

۱۴ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۰ ۰ نظر
آقای میم

سی و هشت

داستان ما با این دوستان مستاجر انگار پایان نداره. اول تیر گفتیم اول مرداد ما می خوایم جهیزیه بیاریم، اگر میشه دنبال جا بگردید. اول مرداد گفتن ما الان وسط ماه رمضون نمی تونیم، اگه میشه عید فطر بریم؛ گفتیم باشه. عید فطر گفتن خونه پیدا نکردیم. اما توی تعطیلات عید به جای دنبال خونه گشتن، دنبال هتل برای مسافرتشون می گشتن! حالا هم میگن 15 مرداد می ریم و من چشمم آب نمی خوره که بخوان سر موقع برن.

۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۵۸ ۰ نظر
آقای میم

سی و نه

شهریور چه ماه پر مراسمی ه! مامان و بابای من شهریور ازدواج کردن. پسرعموهای متاهل م، هر دو شون شهریور ازدواج کردن و به قول اونا، صالح پوری ها کلا باید شهریور مراسم بگیرن تا موفق باشن! چند تا از رفقای نزدیک هم همین شهریور مراسم شون برگزار میشه و میرن سر خونه و زندگی شون. شهریور رو باید ماه سالگرد ازدواج ها باید نامگذاری کرد. چون به نظرم میان تعداد سالگرد ازدواج در هر روزش از ماکسیمم تعداد سالگرد ازدواج در روزهای ماه های دیگه، خیلی بیشتره. این رو تعداد ماشین عروس های موجود در خیابون هم ثابت میکنه.

۱۲ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۴۶ ۱ نظر
آقای میم

چهل

هر چی به مراسم نزدیک تر میشیم، تحمل «نامزدی» هم سخت تر میشه و لحظه شماری می کنیم برای خروج از دوران شیرین و سخت و سهل ممتنع و پرحاشیه و جذاب و بامزه ی نامزدی! هر چند ما توی این یه سال نامزدی، دقیقاً مثل زندگی طبیعی، زندگی مون در روال طبیعی بود و قواعد نامزدبازی های معمول که مثلا هفته ای یکی دو بار قرار بذاریم و بیرون بریم و همو ببینیم رو رعایت نکردیم، اما به هر حال، نامزد بودیم.

فقط چهل روز... ترسناکه نه؟!

۱۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۴۳ ۰ نظر
آقای میم